باربدباربد، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

وقتی باربد کوچک بود

باربد و آرایشگاه کوکی

سلام شیرین پسرم دیروز با مامانی و بابایی رفتی آرایشگاه کوکی مامانی از صبح به شما می گفت می خوایم بریم کوکی تو هم ذوق می کردی خلاصه بعد کلی معطلی تو راه رسیدم آرایشگاه که حدود یک ساعت با شما تلاش کردیم که نگذاشتی موهاتو کوتاه کنن هر کاری که کردیم نگذاشتی آقای کوکی یک شونه به موهات بزنه و خلاصه کلی گریه کردی و کلافه شدی بهت یک بادکنک بزرگ داد باز قبول نکردی برات یک هاپو کوچولو خریدیم جایزه باز قبول نکردی خلاصه ما هم گفتیم باشه برای بعد پول هاپو رو دادیم که بریم مگه شما می اومدی می خواستی با اسباب بازی های اونجا بازی کنی پدر ما رو در آوردی مگه می اومدی با گریه از اونجا اومدی بیرون باربد شیطون ما دوست داریم بوس بوس با اون موهای بلند و نا مرتبت، ...
29 آبان 1391

باربد دو سال و دو ماه 17 روزه

سلام شیرین پسرم الان تو یک پسر 2 سال 2 ماه و 17 روزه هستی که حسابی شیرین و شیطون شدی خیلی هم لجباز شدی پدر مامانی رو در آوردی هرچی من می گم می گی نه نه نه دیشب مهمون داشتیم و تو تازه بعد مدتها یادت افتاده بود که سنجابت نیست و تا یک ساعت می گفتی سنجاب سنجاب بعد هم که حسابی بدو بدو کردی و افتاد زمین الهی مامانی فدات بشه شیطونک آخه خونه که جای بدو بدو نیست عزیزم امشب هم تولد عمو مهدی هست می خوایم بریم خونشون و تو هم کلاه خوشگلی که بابای برات دیروز خریده و عکس میکی موس و کیک تولد داره رو می خوای سرت بگذاری و شمع ها رو فوت کنی عسلم. جدیدا یک سرع می گی اتاق اتاق که مامانی یا بابایی باید باهات بیان اتاقت بازی کننن باهات که حوصلت سر نره که خیلی سخته...
20 آبان 1391

عکس های باربد تو 26 ماهگی

باربد پسر تو یک روز بارونی       باربد پسر پارک نیاوران در حال سیب زمینی دادن به پیشی ها   یک روز خوب دیگه با پسر خوشگلم تو پارک نیاوران پسر خوشگلم خیلی بهت خوش گذشت کلی بازی کردی وقتی داشتیم برمی گشتیم تاحرکت کردیم از خستگی سریع خوابت برد عزیزم. باربد پسر خوشگلم تو عاشق حیونهایی هستی مخصوصا پیشی ها و هاپو ها همیشه می گی بابابو هاپو ( منظورت این هست که خونه بابا بزرگ هاپو داره) امید وارم همیشه شاد باشی عزیزم ...
13 آبان 1391

باربد 26 ماهه پارک ملت 12/7/91

امروز صبح مامانی و بابا و باربد با هم رفتیم پارک ملت خیلی خوش گذشت تو به همه گلها دست زدی و تمام حیوون های اونجا رو دیدی خیلی از بز ها خوشت اومده بود مخصوصا شاخ هاشون بعد رفتیم دم دریاچه که تو عاشق مرغ ماهی خوار اونجا شده بودی عسلم. در آخر هم که رفتی تو چمن ها بدو بدو از این گل به اون گل خیلی بهت خوش گذشت عزیزم همیشه شاد شاد باشی   ...
13 آبان 1391

باربد 26 ماهه

سلام پسر خوشگلم الان شما دو سال دو ماهه هستی و مامانی و بابایی مثل همیشه عاشق تو هستن. تو خیلی شیطونک شدی پدر ما رو در آوردی وای به حال زمانی که بخواهیم بریم بیرون مثلا پارک یا جایی که تو دوست داری اینقدر سر لباس پوشیدن اذیت می کنی که اشک مارو در می یاری ای آتیش پاره. ولی کلی شیرین زبون شدی همه کلمات ر و خودت مثل طوطی می گی بدون اینکه من بگم بگو خودت تکرار می کنی می ای پیش مامانی می گی پاشووو پاشوووو بعد میگی بیا یا بریم منو با خودت می بری اتاقت بازی کلی بازی های قشنگ می کنی دو روزه هم که ضبط کوچیک رو بردیم اتاقت عشق می کنی سی دی می گذاری عوض می کنی می رقصی و شاد شاد. خدا رو شکر عزیزم . دو روزی می شه که مامانی می خواد تو رو از پوشک بگیره ی...
10 آبان 1391
1